اول ذیحجه، سالروز ازدواج فرخنده حضرت فاطمه (س) و حضرت علی (ع) به عنوان روز ازدواج نامگذاری شده است
ازدواج حضرت علی(ع) با حضرت فاطمه(س) به فرمان خداوند، از امتیازاتی است که رسول اکرم(ص) بر آن مباهات میکرد. در این پیوند پر میمنت، فرشتگان آسمان در سرور و شادمانی و بهشتیان به زینت و زیور آراسته شده بودند.
فاطمه زهرا (س) دختر پیغمبر اکرم (ص) و از دوشیزگان ممتاز عصر خویش بود. پدر و مادرش از اصیلترین و شریفترین خانوادههای قریش بودند. از حیث جمال ظاهری و کمالات معنوی و اخلاقی از پدر و مادر شریفش ارث میبرد و به عالیترین کمالات انسانی آراسته بود.
عاقد: خدا
شاهد: رسول خدا (ص)
دفتر: لوح محفوظ
مکان: عرش
عروس: کوثر
داماد: حیدر
سالروز ازدواج آسمانیشان مبارک
++++++++++++++++++
آمد رود به خانه آن همسری که او / در بین همسران جهان، شهریار بود
خالق سپرد این زر کاملعیار را / دست کسی که زرگر کاملعیار بود
++++++++++++++++++
لباس یاس بر تن کرد زهرا / کنار دست او بنشست مولا
محمد خطبه خواند زهرا بلی گفت / غلط گفتم بلی نه یا علی گفت . . .
++++++++++++++++++
دیدم که در عرش شور و شوق برپاست
برپاگر این بزم شرف ذات خداست
گفتم به خرد چه اتفاق افتاده
گفتا که عروسی علی و زهراست
سالروز ازدواج حضرت علی ع و زهرا س مبارک باد
++++++++++++++++++
روشنترین تلاقی آیینه و آب، در آوازهای روشن شهر زمزمه میشود و دو بهار، توأمان،
در فصلی گم شده در تاریخ، از راه میرسند و باهم پیوند میخورند.
سالروز ازدواج حضرت علی ع و زهرا س مبارک باد
++++++++++++++++++
مظهر احسان و جود خالق یکتا علیست / نور بخش ماه و خورشید جهان آرا علیست
در میان کل مردان ز ابتدا تا انتها / در مقام همسری، زیبنده ی زهرا علیست
معتصم، خلیفه عباسی و جعفر، پسر مأمون، سمی را در انگور تزریق کردند و برای امفضل فرستادند. ام فضل نیز آن را در میان کاسهای گذاشت و جلو امام جواد علیهالسلام نهاد و از آن انگور بسیار توصیف کرد. سرانجام آن حضرت از انگور خورد و طولی نکشید که آثار سم را در خود احساس کرد. در همان حال امفضل پشیمان شد و گریه کرد. حضرت به او فرمود: «چرا گریه میکنی؟ اکنون گریه تو سودی ندارد. ین را بدان که به سبب ین جنیت، به چنان دردی مبتلا میشوی که هرگز علاج ندارد و چنان به تنگدستی افتی که جبرانپذیر نباشد». بر اثر نفرین آن حضرت، امفضل به دردی بیمار شد که همه اموالش را در راه معالجه آن مصرف کرد، ولی سودی نبخشید و با نکبت بارترین وضع به هلاکت رسید. برادرش جعفر نیز در حال مستی به چاه افتاد و جسد بیجانش را از چاه بیرون آوردند.
مرقد مطهر امام جواد علیه السلام
امام جوادعلیه السلام در کنار جدش امام کاظم (ع) در مقابرقریش شهر بغداد - که امروز به آن کاظمین میگویند - دفن گردید
اس ام اس شهادت
سلام ما به رخ انور امام جواد درود ما، به تن اطهر امام جواد غريب بود و غريبانه جان سپرد و نبود كسى به وادى غم، ياور امام جواد
**************************
خورشید سپهر عدل و داد است جواد سر لوحه دفتر رشاد است جواد در جود و سخا کسی به پایش نرسد چون مظهر جود حق جواد است، جواد
**************************
اي شيعه بزن ناله و فرياد امشب از غربت آن غريب کن ياد امشب مسموم شد از زهر، جواد بن رضا در حجره ي در بسته ي بغداد امشب
**************************
ابن الرضا به حجره غريبانه جان سپرد او شمع جمع بود و چو پروانه جان سپرد مسموم شد ز زهر جگر سوز اُمّ فضل از روي شوق در ره جانانه جان سپرد
**************************
گشته عالم غرق ماتم در عزاى جوادالائمه كرده زهرا ناله بر پا از براى جوادالائمه يوسف زهرا به سن نوجوانى گشته مسموم مى دهد جان در ميان حجره ى در بسته مظلوم
**************************
یاجواد الائمه! اي خورشيد عشق اي مولاي جوان من چه زود غروب کردي!
**************************
گشته عالم، غرق ماتم در عزاي جواد الائمه کرده زهرا ناله برپا در عزاي جواد الائمه شد ز بيداد، شهر بغداد کربلاي جواد الائمه
**************************
امام جواد(ع): بدان که از ديد خداوند پنهان نيستي پس بنگر که چگونه هستي!
**************************
در ميان حجره يا رب کيست غوغا ميکند شکوه زير لب ز بي رحمي دنيا ميکند همسرش از فرط شادي و شعف کف ميزند زين عمل خود را به عالم خوار و رسوا ميکند
**************************
می زنم امروز در کوی توَلاّیت قدم تا بگیری دست این افتاده را فردا جواد در گلستان محمد، نخل سرسبز رضا میوه قلب علی، ریحانه زهرا جواد
**************************
مظلوم تر از جواد، بغداد نداشت آن مظهر داد، تاب بیداد نداشت می خواست که فریاد کند تشنه لبم از سوز عطش، طاقت فریاد نداشت
هيچكس را در زندگی مقصر نمی دانم... از خوبان "خاطره" و از بدان "تجربه" میگیرم...! بدترین ها "عبرت" میشوند...! وبهترین ها"دوست" حرف اشتباهیست كه ميگويند... با هر كس بايد مثل خودش رفتار كرد. اگر چنين بود!!! از منيت و شخصیت هر كس چيزى باقى نميماند. هركس هر چه به سرت اورد فقط خودت باش. اگر جواب هر جفايى بدى بود. داستان زندگی ما خالى از ادم های خوب بود. اگر نميتوانى ادم خوبه ى زندگي كسى باشى. اگر براى ياد دادن تنها همان خوبى هايى كه خودت بلدى ناتوانت كردند اگر همان اندك مهربانيت را از بر نشدند. اگر خوبى كردى و بدى ديدى. كنار بكش!!! اما بد نشو... زيرا اين تنها كاريست كه از دستت بر ميايد. مهم نيست با تو چه كردند. تو قهرمان زندگی خودت بمان تو ادم خوبه ى زندگی خودت باش با وجدانت اسوده بخواب. سرت را پيش خدايت بالا بگير. و بخاطر همه چیز شاکر باش... . .
شب بيستوپنجم ذی القعده:شب دحو الارض است،يعنى پهن شدن زمين از زير كعبه به روى آب،و از شبهاى بسيار شريف است كه رحمت خدا در آن نازل مىشود،و قيام به عبادت د رآن اجر بسيار دارد،و از حسن بن على وشّاء روايت شده كه گفته:من كودك بودم كه با پدرم در شب بيستوپنجم ماه ذو القعده،در خدمت حضرت رضا عليه السّلام شام خورديم،حضرت فرمود امشب حضرت ابراهيم و حضرت عيسى عليهما السلام متولّد شدهاند،و زمين از زير كعبه پهن شده،پس هركه روزش را روزه بدارد،چنان است كه شصت ماه روزه داشته باشد،و در روايت ديگر است كه فرمود:در اين روز حضرت قائم(عج)قيام خواهد كرد. روز بيستوپنجم:روز دحو الارض است،يكى از آن چهار روزى است،كه در تمام سال به فضيلت روزه ممتاز است،و در روايتى آمده:كه روزه اين روز همانند روزه هفتاد سال است و در روايت ديگر آمده كه كفاره هفتاد سال است،و هركه اين روز را روزه بدارد،و شب را به عبادت به سر آورد،براى او عبادت صد سال نوشته شود و براى روزه دار اين روز، كه هرچه در ميان زمين و آسمان است استغفار كند،و اين روزى است كه رحمت خدا در آن منتشر شده،و براى عبادت و اجتماع به ذكر خدا در اين روز اجر بسيارى است،و بارى اين روز جز روزه و عبادت و ذكر خدا و غسل دو عمل ديگر وارد است:
اوّل:نمازى كه در كتابهاى علماى شيعه از اهل قلم روايت شده و آن دو ركعت است در وقت چاشت[بالا آمدن آفتاب تا پيش از گذشتن از وقت ظهر]در هر ركعت پس از سوره«حمد»پنج مرتبه سوره«و الشّمس»خوانده شود،و پس از سلام بگويد، لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ هيچ جنبش و نيرويى نيست مگر به خداى برتر بزرگ آنگاه دعا كند و بخواند: يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِي يَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِي وَ مَا عِنْدِي يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ . اى ناديدهگير لغزشها لغزشم را ناديدهگير،اى اجابت كننده دعاها،دعايم را اجابت كن،اى شنواى صداها،صدايم را بشنو،و به من رحم كن،و از بديهايم و آنچه نزد من است درگذر،اى صاحب بزرگى و بزرگوارى. دوّم:خواندن دعايى كه شيخ در كتاب«مصباح»فرموده:خواندن آن مستحبّ است: اللَّهُمَّ دَاحِيَ الْكَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ كَاشِفَ كُلِّ كُرْبَةٍ أَسْأَلُكَ فِي هَذَا الْيَوْمِ مِنْ أَيَّامِكَ الَّتِي أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِينَ وَدِيعَةً وَ إِلَيْكَ ذَرِيعَةً وَ بِرَحْمَتِكَ الْوَسِيعَةِ أَنْ تُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ عَبْدِكَ الْمُنْتَجَبِ فِي الْمِيثَاقِ الْقَرِيبِ يَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ كُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى كُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَعْطِنَا فِي يَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِكَ الْمَخْزُونِ غَيْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ ، خدايا اى گستراننده كعبه،و شكافننده دانه،و برگيرنده سختى،و برطرف كننده هر گرفتارى،از تو مىخواهم در اين روز از روزهايت،كه حقّش را بزرگ گرداندى،و سبقتش را پيش انداختى،و آن را نزد اهل ايمان امانت و و به سوى خود وسيله قرار دادى،و به رحمت گستردهات كه بر محمّد درود فرستى آن بنده برگزيدهات در پيمان نزديك،روز ديدار،شكافنده هر امر بسته،و دعوت كننده به حق،و بر اهل بيت پاكش آن راهنمايان،و روشنكنندگان راه حق،ستونهاى جبّار،و متولّيان بهشت و دوزخ،و عطا كن به ما از عطاى در خزانهات كه نه بريده شود،و نه منع گردد،تا به وسيله آن توبه،و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمايى يَا خَيْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَكْرَمَ مَرْجُوٍّ يَا كَفِيُّ يَا وَفِيُّ يَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِيٌّ الْطُفْ لِي بِلُطْفِكَ وَ أَسْعِدْنِي بِعَفْوِكَ وَ أَيِّدْنِي بِنَصْرِكَ وَ لا تُنْسِنِي كَرِيمَ ذِكْرِكَ بِوُلاةِ أَمْرِكَ وَ حَفَظَةِ سِرِّكَ وَ احْفَظْنِي مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى يَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِي أَوْلِيَاءَكَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِي وَ حُلُولِ رَمْسِي وَ انْقِطَاعِ عَمَلِي وَ انْقِضَاءِ أَجَلِي اللَّهُمَّ وَ اذْكُرْنِي عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَيْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِيَنِيَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِي دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِي مَنْزِلَ الْكَرَامَةِ ، اى بهترين خوانده شده و كريمترين اميد شده،اى كفايت كننده،اى وفادار،اى آنكه لطفش پنهانى است،به لطفت به من لطف كن،و به عفوت خوشبختم نما،و به يارىات تأييدم فرما،و از ذكر كريمانهات فراموشم مكن به حق متوليان امرت و نگهبانان رازت و از گرفتاريهاى روزگار تا روز قيامت و برانگيختهشدن خفظم كن هنگام بيرون آمدن جانم،و فرو رفتن در قبرم،و تمام شدن كارم،و سپرى شدن عمرم،اوليايت را به بالينم حاضر كن،خدايا يادم كن،بر طول پوسيدگى،زمانىكه در ميان تودههاى خاك فرود آيم،و فراموشكنندگان از مردم فراموشم كنند،و در خانه اقامت فرودم آر،و در منزل كرامت جايم ده، وَ اجْعَلْنِي مِنْ مُرَافِقِي أَوْلِيَائِكَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِكَ وَ اصْطِفَائِكَ وَ بَارِكْ لِي فِي لِقَائِكَ وَ ارْزُقْنِي حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِيئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِي حَوْضَ نَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِي مِنْهُ مَشْرَبا رَوِيّا سَائِغا هَنِيئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِي خَيْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِيعَادٍ يَوْمَ يَقُومُ الْأَشْهَادُ اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِيَائِكَ الْمُسْتَأْثِرِينَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِكْ أَشْيَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِكَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِكَهُمْ وَ ضَيِّقْ عَلَيْهِمْ مَسَالِكَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِكَهُمْ. و از دوستان اوليايت،و برگزيدگان و خاصان درگاهت قرارم ده،و ديدارت را بر من مبارك گردان،و پيش از فرا رسيدن پايان عمرم حسن عمل روزىام فرما، درحالىكه پاك از لغزشها و گفتار بىپايه و منطق تباه باشم.خدايا مرا به حوض پيامبرت محمّد(درود خدا بر او و خاندانش)وارد كن،و از آن به من بنوشان،نوشاندنى سيراب كننده،روان و گوارا،كه پس از آن هرگز تشنه نشوم،و از ورود به آن طرد نگردم،و از آن منع نشوم،و آن را قرار ده برايم بهترين توشه،و كاملترين وعدهگا،روزى كه گواهان بپا مىخيزند.خدايا لعنت كن گردنكشان گذشته و آينده را،هم آنانكه حقوق اوليايت را به ناحق به خود اختصاص دادند.خدايا پايههايشان را بشكن،و پيروان و عمّالشان را نابود ساز،زميههاى هلاكتشان را به زودى فراهم فرما،و كشورهايشان را از دستشان بگير،و راههايشان را بر آنان تنگ كن، و بر آنانكه با آنان سهيم و شريكند لعنت فرست. اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِيَائِكَ وَ ارْدُدْ عَلَيْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِينِكَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِكَ فِي أَعْدَائِكَ مُؤْتَمِرا اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِكَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَيْتَ إِلَيْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَكَ حَتَّى تَرْضَى وَ يَعُودَ دِينُكَ بِهِ وَ عَلَى يَدَيْهِ جَدِيدا غَضّا وَ يَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ يَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَى جَمِيعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِي كَرَّتِهِ حَتَّى نَكُونَ فِي زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ اللَّهُمَّ أَدْرِكْ بِنَا قِيَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَيَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَيْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَيْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَيْهِ [عَلَيْهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ. خدايا در فرج دوستانت شتاب كن و حقوق تاراجرفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق آشكار كن،و او را يارىرسان دينت بدار،و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده.خدايا فرشتگان پيروزى را گرداگرد او همواره بدار،و به آن دستورى كه در شب قدر به او القا كردى او را انتقامگيرنده خويش قرار ده،تا جايىكه خشنود شوى،و دينت به وسيله او،و به دست او به گونهاى نو و تازه بازگردد،و حق به طور كامل ناب شود،و باطل به صورت همه جانبه به دور افكنده شود.خدايا بر او و همه پدرانش درود فرست،و ما را از همنشينان و خاندانش قرار بده،و در زمان بازگشتش ما را برانگيز،تا در دوران او در شمار يارانش باشيم.خدايا درك قيامش را روزى ما كن،و در روزگارش ما را حاضر كن،و بر او درود فرست،و سلام او را به ما باز رسان،درود و رحمت خدا و بركاتش بر او باد. ميرداماد(ره)در رساله اربعه ايّام خود،در بيان اعمال روز دحو الارض فرموده است:زيارت امام رضا عليه السّلام در اين روز افضل اعمال مستحبّ،و مؤكّدترين آداب مىباشد،و همچنين زيارت آن حضرت در روز اول ماه رجب الفرد در نهايت تأكيد بوده،و نسبت به آن ترغيب بسيار شده است. روز آخر ماه:سال دويستوبيست بنابر مشهور،امام جواد عليه السّلام،در بغداد به سبب زهرى كه معتصم عباسى به ايشان خوراند شهيد شد و اين حاديثه تقريبا پس از درگذشت دوسالونيم از مرگ مأمون عبّاسى اتفاق افتاد،چنانكه خود آن جناب مىفرمود الفرج بعد المامون بثلاثين شهرا[گشايش كار سىماه پس از مأمون است]و اين جمله نشاندهنده اين است كه آن حضرت از سوء معاشرت مأمون در كمال رنج و ناراحتى بوده است،كه مرگ خود را فرج و گشايش تعبير نموده است،چنانكه پدر بزرگوارشان امام رضا عليه السّلام،در زمان ولايتعدى خويش چنين بوده است و در هر جمعه كه از مسجد جامع باز مىگشت،به همان حال كه عرق ريزان و غبارآلوده بود،دستها را به درگاه الهى بلند نموده و مىگفت:الهى اگر فرج و گشايش كار من در مرگ من است پس همين ساعت در مرگ من شتاب ورز و پيوسته در غمواندوه بود،تا از دنيا رحلت فرمود،و امام جواد عليه السّلام زمانى كه وفات كرد از عمر شريفش بيستوچند سال و چند ماه گذشته بود،مرقد شريف ايشان در بقعه مباركه كاظميه در پشت سر جّد بزرگوارشان امام موسى بن جعفر عليهما السّلام قرار دارد.
در خیالات خودم, در زیر بارانی که نیست… می رسم با تو به خانه، از خیابانی که نیست…
می نشینی روبرویم، خستگی در میکنی… چای می ریزم برایت، توی فنجانی که نیست…
باز ميخندی و ميپرسي: كه حالت بهتر است؟! باز میخندم ، که خیلی، گرچه ، میدانی که نیست…
شعر می خوانم برایت، واژه ها گل می کنند!!! یاس و مریم میگذارم، توی گلدانی که نیست…
چشم میدوزم به چشمت، مي شود آیا کمی، دستهایم را بگیری، بین دستانی که نیست..؟!
وقت رفتن می شود، با بغض می گویم: نرو... پشت پایت اشک می ریزم، روی ایوانی که نیست…
می روی و خانه، لبریز از نبودت می شود… باز تنها می شوم، با یاد مهمانی که نیست...!
بعد تو این کار هر روز من است!!! باور این که نباشی، کار آسانی که نیست...! زندگي گاه به كام است و بس است… زندگي گاه به نام است و كم است… زندگي گاه به دام است و غم است… چه به كام و چه به نام و چه به دام، زندگي معركه همت ماست... زندگي ميگذرد... زندگي گاه به نان است و كفايت بكند… زندگي گاه به جان است و جفايت بكند… زندگي گاه به آن است و رهايت بكند… چه به نان و چه به جان و چه به آن، زندگی , میگذرد...
خدایا کفر نمیگویم، پریشانم، چه میخواهی تو از جانم؟! مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی.
خداوندا! اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی لباس فقر پوشی غرورت را برای تکه نانی به زیر پای نامردان بیاندازی و شب آهسته و خسته تهی دست و زبان بسته به سوی خانه باز آیی زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟!
خداوندا! اگر در روز گرما خیز تابستان تنت بر سایه ی دیوار بگشایی لبت بر کاسه ی مسی قیر اندود بگذاری و قدری آن طرفتر عمارتهای مرمرین بینی و اعصابت برای سکه ای این سو و آن سو در روان باشد زمین و آسمان را کفر میگویی نمیگویی؟!
خداوندا! اگر روزی بشر گردی ز حال بندگانت با خبر گردی پشیمان میشوی از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.
خداوندا تو مسئولی. خداوندا تو میدانی که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است، چه رنجی میکشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است …
و این هم جواب سهراب سپهری از زبان خدا منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست میدارم تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیز من، خدایی خوب میدانم تو دعوت کن مرا با خود به اشکی، یا خدایی میهمانم کن که من چشمان اشک آلوده ات را دوست میدارم طلب کن خالق خود را، بجو ما را تو خواهی یافت که عاشق میشوی بر ما و عاشق میشوم بر تو که وصل عاشق و معشوق هم، آهسته میگویم، خدایی عالمی دارد تویی زیباتر از خورشید زیبایم، تویی والاترین مهمان دنیایم که دنیا بی تو چیزی چون تو را کم داشت وقتی تو را من آفریدم بر خودم احسنت میگفتم مگر آیا کسی هم با خدایش قهر میگردد؟ هزاران توبه ات را گرچه بشکستی؛ ببینم من تو را از درگهم راندم؟ که میترساندت از من؟ رها کن آن خدای دور؟! آن نامهربان معبود. آن مخلوق خود را این منم پروردگار مهربانت خالقت اینک صدایم کن مرا.
با قطره ی اشکی به پیش آور دو دست خالی خود را با زبان بسته ات کاری ندارم لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم غریب این زمین خاکی ام. آیا عزیزم حاجتی داری؟ بگو جز من کس دیگر نمیفهمد به نجوایی صدایم کن.
بدان آغوش من باز است قسم بر عاشقان پاک با ایمان قسم بر اسبهای خسته در میدان تو را در بهترین اوقات آوردم قسم بر عصر روشن، تکیه کن بر من قسم بر روز، هنگامی که عالم را بگیرد نور قسم بر اختران روشن اما دور، رهایت من نخواهم کرد برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من تو بگشا گوش دل پروردگارت با تو میگوید ترا در بیکران دنیای تنهایان، رهایت من نخواهم کرد.
باز باران با ترانه با نوایی از خراسان میخورَد بر بامِ قلبم السلام ای شاه خوبان اشکبار شوق یارم بیقرارِ بیقرارم خانهء موسی بن جعفر شد گل افشان از حضورش چشم نجمه گشته روشن از فروغ فوق نورش باز آمد نوبهاری بر زمین از لطف یزدان نسل هفتم را خدا زد گوییا بر نام ایران شد خراسان کوی جانان از شمیم و عطر قرآن باقدوم مهربانی خاک ما شد آسمانی در خراسان چون حرم زد خانه نه بیت الکرم زد سایه گستر شد به خاکم عشق او راسینه چاکم حاجی سلطان طوسم زائرش را پای بوسم تا قدم را در سرایِ ضامن آهو کشیدم بی هوا بین حریمش نعرهء یا هو کشیدم مست گشتم روبرویِ گنبد و صحن امامم بستم احرامی که گفتم زائر بیت الحرامم شکر میدارم خدارا زائرم کوی رضا را سر به سجده دیدم آنجا خیل شاهان و گدا را گر مهیا نیست من را طاق و فرش کعبه بوسم حاجی سلطان عشقم خادم دربار طوسم دیدم آن نقاره خانه نغمه ای از او گرفته دم ز سلطان خراسان ضامنِ آهو گرفته جمله شاهان و فقیران همرهِ نقّاره داران از سرِ شب دم گرفته تا به وقتِ بامدادان یا رضا جان یا رضا جان یا رضا جان یا رضا جان
جانها، شورانگیز از یاد دلربای توست. شقایق های شادی بشر، در شبستان شیدایی تو می كاود و شایسته ترین بندگان خدا، شب ها و روزها، شرط تداوم حیات خویش را در آویختن به شاخه طوبای محبت تو می دانند.
یارا !!
دلها به یاد تو می تپد و روشنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهور توست ...
ای برترین افق برای پرواز پرندگان آرزو !!
ای تجلی آبی ترین آسمان امید !!
ای منتهای برترین خیال هستی !!
ای آرمان همه چشم انتظاران !!
دنیا نیازمند ظهور توست، و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو می تپد.
ای قلب عالم امكان !!
بیا و گـَرد گامهایت را توتیای چشمانمان قرار ده.
بیا كه نوای دل انگیز توحیدت را با گوش جان شنواییم.
*و اول مهر از رگ گردن ب شما نزدیک تر است *و تو چه میدانی اول مهر چیست؟ * زمانی که 7 صبح ساعت ها به صدا درمی ایند *و انچه در اسمانها و انچه در زمین است از وحشت در هم میپیچند * و گروه گروه به سمت کلاس ها رانده میشوید * و زیانکاران از ما میخواهند که انان را به تابستان برگردانیم تا اندکی بخوابند *در ان زمان نگهبانان به انان گویند ایا ب شما نگفته بودیم که تابستان فانیست و عذابی دردناک در انتظار شماست؟ * همانا که بازگشت همه بسوی مدرسه است!
کاش می شد خنده را، تکثیر کرد کاش می شد اشک را، تبخیر کرد کاش می شد زندگی، تحریر کرد کاش می شد عذر را، تقصیر کرد کاش می شد عشق را، تقدیر کرد کاش می شد نقص را، تعمیر کرد کاش می شد نیمه را، تکمیل کرد کاش می شد غصه را، تقلیل کرد کاش می شد مهر را، تجلیل کرد کاش می شد شعر را، تحلیل کرد کاش می شد دردرا، تقسیم کرد کاش می شد هدیه را، تقدیم کرد کاش می شد قفل دلتنگی، شکست کاش می شد درب تاریکی، گسست کاش می شد بین مردم، بود و زیست کاش می شد مثل باران ها، گریست کاش می شد از مسیر یار، رفت کاش می شد از پس دیوار، رفت کاش می شد با دلی خوش، زنده بود کاش می شد بنده ای، دل زنده بود کاش می شد با محبت، جان سپرد کاش می شد بی توقع، بود و مرد...
خــــداوندا به من بیاموز:
دوست بدارم کسانی را، که دوستم ندارند
عشق بورزم به کسانی، که عاشقم نیستند
محبت کنم به کسانی، که محبتی در حقم نکردند
بگریم با کسانی، که هرگز غمم را نخوردند
و بخندم با کسانی،
که هرگز شادیهایشان را با من قسمت نکردند
__۰♥۰♥_____♥۰♥۰,*-:¦:-*
_۰♥۰۰۰۰♥___♥۰۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
۰♥۰۰۰۰۰۰۰♥۰۰۰۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
_۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
___۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
_____۰♥۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
_______۰♥۰,*-:¦:-*
_____۰,*-:¦:-*
____*-:¦:-*_____۰♥۰♥____♥۰♥۰
__*-:¦:-*____۰♥۰۰۰۰♥___♥۰۰۰♥۰
_*-:¦:-*____۰♥۰۰۰۰۰۰۰♥۰۰۰۰۰۰♥۰
_*-:¦:-*____۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰
__*-:¦:-*____۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰
____*-:¦:-*____۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰
______*-:¦:-*_____۰♥۰۰۰♥۰
_________*-:¦:-*____۰♥۰
______________,*-:¦:-*
___۰♥۰♥_____♥۰♥۰,*-:¦:-*
_۰♥۰۰۰۰♥___♥۰۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
۰♥۰۰۰۰۰۰۰♥۰۰۰۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
_۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
___۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
_____۰♥۰۰۰♥۰,*-:¦:-*
_______۰♥۰,*-:¦:-*
_____۰,*-:¦:-*
____*-:¦:-*_____۰♥۰♥____♥۰♥۰
__*-:¦:-*____۰♥۰۰۰۰♥___♥۰۰۰♥۰
_*-:¦:-*____۰♥۰۰۰۰۰۰۰♥۰۰۰۰۰۰♥۰
_*-:¦:-*____۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰
__*-:¦:-*____۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰
____*-:¦:-*____۰♥۰۰۰۰۰۰۰۰♥۰
______*-:¦:-*_____۰♥۰۰۰♥۰
_________*-:¦:-*____۰♥۰
______________,*-:¦:-